::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::

ساخت وبلاگ
v :::::بیصداباش::::: :::::بیصداباش::::: من اگرغرق سکوتم تو چراویرانی؟من اگر در پی عشقم تو چرا مینالی؟ بین ما فاصله افتاد اینو میدانی ؟بحر چه در تب وتابی غزل میخوانی ؟همه گویند که دیوانه شدی نادانیگم شدی بین رفیقان پریشان حالی رنگرو زرد انگاری بیمارییاکه از دست زمان ول شدی وبیکاری؟به خودت آی بساز حال تورا روزگار میگذرد میبرد مال تورا تومداراکن و با رنج وعذاب فانی مطمعن باش که ازکار جهان در شگفت میمانیرسم دنیا همین است همش در حیرانی زندگی میکنی امّا مثل یک زندانی بیصداباش وگر نه میگن خیلی بی وجدانیزندگی میکنی امّا مثل یک زندانی + نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی ۱۴۰۲ ساعت 21:32 توسط سمیرا | ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:27